رفته بودم سوی قبرستان شهر هر که را دیدم سوا خوابیده بود در کنار یکدگر ریز و درشت هر کسی در زیر پا خوابیده بود خاک بر سر بود در گل هر کسی بی غذا و بی هوا خوابیده بود دلبر از عاشق جدا خوابیده و عاشق از دلبر جدا خوابیده بود پهلوانی با همه کوپال و یال بی توان و ادعا خوابیده بود آنکه دورش بود ده ها پاچه خوار زیر گل در انزوا خوابیده بود قلدری که حق ما را خورده بود مرده با نفرین ما خوابیده بود آنکه جر می داد خود را با صداش زیر سنگی بی صدا خوابیده بود یا فقیری خوابیده ,رفته بودم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درایور پک Dukhtar.Kocholo برای پدرم zis10 دانلود با لینک مستقیم فلیم کاری|مضرس کاری|09123467897 گروه علمی آموزشی آزمون آنلاین داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصراحمدی